شما این محصولات را انتخاب کرده اید

سبد خرید

مطالب آموزشی درباره شناخت انسان ها و استفاده از فرصت ها
شناسه پست: 17805
بازدید: 2558

ای کاش زودتر رسیده بودم

مردی که به قصد یادگیری علم سفر می کرد وارد شهری شد و نشان نزدیک ترین مسجد را گرفت و به آنجا رفت. عده ای در مسجد نشسته بودند و یک سخنران برای آنان سخنرانی می کرد. مرد به گوشه ای رفت و کوله اش را گذاشت و نشست. مرد کوله اش را باز کرد و خواست کمی نان  بخورد اما با خود گفت : غذا خوردن دیر نمی شود اما ممکن است نکته ای را بگوید و من آن را از دست بدهم، پس در جمع مستمعین نشست.

سخنران گفت: نکته آخرم را یادتان باشد، بر طولانی بودن رابطه ها با هیچ کسی تکیه نکنید. چون حتی دوستی های طولانی هم ممکن است روزی به دشمنی تبدیل شود و دیگر آنکه، اگر در جمعی حاضر شدید برای حفظ بزرگی و احترامتان کم سخن گویید و زود مجلس را ترک کنید و یادتان باشد آبرو چیزی است که نمی توان بر آن قیمت گذاشت. پس مراقب حفظ آن برای خود و دیگران باشید. مرد مسافر گفت: سؤالی دارم و در ادامه گفت: به نظر شما چطور می توان انسان ها را شناخت؟

سخنران پاسخ داد: جوابش خیلی طولانی است اما همین قدر بگویم که؛ کسی که قبل از شناخت تو، در حقت کوتاهی کند را سرزنش مکن و یادت باشد، حرف کسانی که زیاد قسم می خورند را باور نکن. مرد، با اینکه از دیر رسیدن به مجلس ناراحت بود اما خوشحال از اینکه مطالب آخر را از دست نداده و با خود گفت باید همین نکات را در زندگی ام به کار ببرم.

نویسنده

عبدالله برهانی
در کنارتون هستم تا نیازهاتون رو برای تدریس و ارائه‌ی بهتر برطرف کنم !